تنظیمات

بازدید :1729
يکشنبه 20 بهمن 1398زمان :19:20
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نقد کتاب چرا ملت ها شکست مي خورند

کتاب چرا ملت ها شکست مي خورند سعي دارد به‌طور جامع شرح دهد که به چه دليل ?.?? هزار ميليون نفر در کشورهاي درحال پيشرفت در فقر به سر مي‌برند و مدام در تقلا هستند تا با درآمدي که گاهي حتي از ?.?? دلار نيز کمتر است روزگار سر کنند. شايد انتظار داشته باشيد اين کتاب ، اثري غم‌انگيز باشد و مطالعه‌اش احساس بدي به شما دست دهد؛ اما بر خلاف انتظار شما، اثري است فرح‌بخش و غني که نويد فرداي بهتر مي‌دهد و شايد بتوان گفت که در نوع خود شاهکاريست.

دارون عجم‌اوغلو و جيمز اي رابينسون، دو نويسنده‌ي پرشور و معتبر اين اثر، کار خود را با دادن اندک چشم‌اندازي به خواننده آغاز مي‌کنند؛ آنها بيان مي‌کنند که برطبق آمار، حتي در اوضاع ملال‌آور اقتصاد اين روزها، يک شهروند آمريکايي به‌طور ميانگين هفت برابر ثروتمندتر از يک شهروند مکزيکي، ده‌ برابر ثروتمندتر از يک شهروند ساکن پرو، حدود بيست برابر ثروتمندتر از يکي از سکنه‌ي جنوب صحراي ساهارا و حدود چهل برابر ثروتمندتر از ساکنين کشورهايي چون اتيوپي، مالي و ديگر کشورهاي آفريقايي است که در شرايط مشابه قرار دارند. دليل چنين اختلاف متحيرکننده‌اي چه مي‌تواند باشد؟

پاسخ نويسنده به اين سوال بسيار ساده است: تصور نادرستي که مدت‌هاست در اذهان عمومي نهادينه شده‌است؛ نويسندگان کتاب پيش رو از مباحثه‌هاي قديمي علمي-اجتماعي بر سر اثبات اين اصل که فقر، پايدار است به تنگ آمده‌اند؛ از نظر آن‌ هافقر را نبايد به حساب موفقيت جغرافيايي بد و الگوهاي فرهنگي نادرست گذاشت و يا آن را از چشم رهبران نالايق ديد.

نويسندگان کتاب «چرا ملت‌ها شکست مي‌ خورند»به جاي آنکه فقر را نتيجه‌ي شانس بد بدانند، تمرکز خود را صرف جريان‌هاي تاريخي و گره‌هايي مي‌کنند که سياست‌هاي دنياي امروز را شکل مي‌دهند؛ سياست‌هاي پيش‌گرفته‌شده در دنياي امروز به دو دسته تقسيم مي‌شوند؛ دسته‌ي اول سياست‌هاي فراگير هستند که موضوعاتي چون توزيع قدرت، بهره‌وري، تحصيلات، فناوري و سلامت عمومي مردم را شامل مي‌شوند و دسته‌ي دوم، سياست‌هاي جانبدارانه و سودجويانه‌اي که ثروت کشور را در يک طبقه‌ي جامعه متمرکز مي‌کنند و تنها به سود قشري خاص، ديگر افراد جامعه را کنار مي‌گذارند.

دارون عجم‌اوغلو و جيمز اي رابينسوندر ادامه بعد از بررسي تاريخ کشورهايي چون کنگو و موشکافي علل سياسي که سبب فقر و تيره روزي طولاني‌مدت مردم اين کشورها شده است، اين نکته را نيز يادآور مي‌شود که هستند کشورهايي که زماني در شرايط ناگوار مشابهي به سر مي‌بردند اما موفق شدند تا راهي به‌سوي نجات بيابند. آن‌ هابه اين نتيجه مي‌رسند که دليل اصلي سعادتمندي و يا بيچارگي مردم يک کشور را فقط و فقط بايد در سياست‌هاي حاکم بر آن کشور جست‌‌وجو نمود؛ اگر کشور بوتسوانا توانست اوضاع خود را سروساماني دهد، به اين دليل بود که سياست‌هاي خود را تغيير داد و آن‌ها را بر پايه‌ي دستيابي به ثروت و سعادت تنظيم کرد؛ اگر کنگو و زيمباوه در چرخه‌ي بي‌پايان فقر و بدبختي گير افتاده‌‌اند به اين دليل است که هرگز براي رهايي از فقر تلاش نکرده‌اند.

نويسندگان کتاب از معترضان مصري در ميدان التحرير نيز سخن مي‌گويند؛ به نظر آن‌ هاآن معترضان تماماً حق اعتراض داشند. دولت فاسد و سست مردم را از رسيدن به ثروت بازمي‌داشت و آن‌ها را از استفاده از توانايي‌هاشان منع مي‌کرد. مصر کشوري فقير بود به اين دليل که اداره‌اش به دست گروهي اندک بود که مهره‌هاش شطرنج را گونه‌اي چيده بودند تا خود، کساني باشند که از اين بازي قدرت سود مي‌برند؛ حتي اگر اين سود به قيمت تيره‌روزي عموم مردم باشد.

در کشورهايي چون کره‌ي شمالي، هايتي و سومالي که در شرايط مشابه به‌سر مي‌برند، قدرت تنها در دست عده‌ي محدودي است که به هر ريسماني بتوانند چنگ مي‌زنند تا از قدرت جدا نشوند. موضوع بسيار سرراست و واضح است؛ دولت‌هايي که سياست‌هاي فراگيري دارند مردم خود را به سعادت و ثروت مي‌رسانند و براي کشور خود پيشرفت و ترقي را خواستارند.

اين در حالي است که دولت‌هاي سودجو چيزي جز فقر، رکود و محروميت براي مردم خود به بار نمي‌آورند؛ حال هرچند قرن هم که مي‌خواهد گذشته باشد. حقيقت تلخ آن‌جاست که برکنارکردن يک گروه از قدرت و نشاندن گروهي ديگر بر مسند آن، اوضاع را تغيير نخواهد داد. مشاهدات ثابت کرده‌اند که کشورهايي که در آن‌ ها انقلاب صنعتيشکل نگرفته‌است همواره نسبتاً فقير خواهند ماند. همانطور که عجم اوغلو و رابينسون در کتاب آورده‌اند، هيچ‌چيز چون موفقيت، کامياب نمي‌شود و هيچ‌چيز چون شکست، زمين نمي‌خورد.

« چرا ملت‌ها شکست مي‌ خورند » کتابي قطور است؛ خواننده اما هنگام مطالعه ابداً حس نمي‌کند که کتابي سنگين در دست دارد. دارون عجم‌اوغلو و جيمز اي رابينسون اميدوارند اين کتاب بتواند تغييري در شرايط فعلي جهان ايجاد کند. برگردان فارسي اين کتاببه قلم محسن ميرداماديو محمدحسين نعيمي‌پورو از انتشارات روزنهروانه‌ي بازار شده است.



مشاهده پست مشابه : کتاب جشن بي معنايي
بازدید :321
دوشنبه 18 شهريور 1398زمان :0:27
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

کتابتمام نورهايي که نمي‌توانيم ببينيم

داستاني درباره‌ي اخلاق، علم و رژيم اشغالگر نازي

اگر تعطيلات چندروزه و يا مسافرتي در پيش داريد و اين کتاب به تورتان خورده است، مي‌شود بهتان گفت خوش‌شانس. اين رماناز آن‌هايي است کهنمي‌شود زمين گذاشت؛ نويسنده چنان بااستعداد و چيره‌دستي اين رمان را به نگارش درآورده که مي‌شود از کم و کاستي‌هاي ادبي آن چشم‌پوشي کرد.

بياييد ابتدا درباره‌ي نکات مثبت حرف بزنيم: داستان در آلمان و فرانسه و در زمان اشغال فرانسه توسط رژيم نازي اتفاق مي‌افتد. از برخي جزييات مي‌شود دانست که دوئر هنوز در دنياي کتاب‌هاي دوران کودکي‌اش سير مي‌کند؛ مِري-لار دختر کوچولوي فرانسوي است که نابينا و بي‌مادر است؛ کک‌ومک صورتش خواننده را ياد پوليانا و آنشرلي، دختري با موهاي قرمز مي‌اندازد. وارنر فِنينگ و خواهرش ژوتا دو کودک يتيم‌اند که دريکي از مراکز معدن کاري آلمان زندگي مي‌کنند. موهاي وارنر به‌مانند برف سفيد است و اگر با او در يک اتاق تنها باشيد مثل آن است که «با يک کپه پر در يک اتاق تنها باشي». شايد وارنر ريز جثه باشد اما هيچ شباهتي به پيترپن ندارد. او بسيار باهوش است و علوم مختلف را سريع مي‌آموزد؛ به‌طور دقيق اگر بخواهم بگويم وارنر به راديوها و پيچيدگي ساختارشان علاقه‌مند‌است. وارنر مي‌تواند هر چيزي را تعمير کند.

مري لار ولي داستان کهشروع مي‌شود شش سال دارد؛ با پاپاعزيزش در پاريس زندگي مي‌کند. پاپا قفل‌ساز است و کليددار موزه‌ي ملي طبيعت است. آنجا، زير طاق‌ها، الماس نفرين‌شده‌اي پنهان است، به رنگ دريا کهبه نقره‌اي ميزند و ميانش سرخ‌فام است. به الماس ميگويند درياي آتش.

پاپاي مري لار براي خانه‌ها و خيابان‌هاي پاريس جورچين‌هاي جورواجور و مينياتور هم مي‌سازد. مينياتورها به مري لار کمک مي‌کنند تا ياد بگيرد از انگشتانش به‌جاي چشم‌ها استفاده کند و شهر را مجسم کند. مري لار مي‌تواند کتاب‌هايي که به خط بريل نوشته شدند را بخواند و به کمک همين کتاب‌ها نهايتاً مي‌تواند از ويراني و تخريب رژيم اشغالگر نازي جان سالم به درببرد. اگر چارلز ديکنز زنده بود اين کتاب را به علاقه مي‌خواند، در آينده‌ي مري لار اما ژول‌ورن و داروين نقش کليدي بازي مي‌کنند. او دور دنيا در هشتاد روزو بيست هزار فرسنگ زيردريا و سفر با بيگل، اثر چارلز داروينرا با شوق مي‌خواند.

استعداد و هوش وارنر توجه نازي‌ها را به خود جلب مي‌کند و درنهايت او را به مدرسه‌اي ملي مي‌فرستند تا در آنجا به همراه نخبه‌هاي ديگر براي خدمت به رايش سوم آموزش ببيند. فصل‌هايي که در آن به آموزش وارنر و سرنوشت دوستش، فردريک که داستان او و وحشي‌گري‌هاي رژيم نازي بسيار خواندني است، از جذاب‌ترين بخش‌هاي کتاباست. نثر دوئر در اين بخش‌ها سبب مي‌شود مخاطب از خود بپرسد چطور چنين کارهايي از مردم ساده‌ي آلمان بر آمد و تا زماني که اين سؤال در ذهن خواننده تداعي مشود نثر دوئر به هيچ تزيين و يا تصحيحي نياز ندارد.

مري لار و پدرش در سال ???? در حالي از پاريس فرار مي‌کنند و به سنت مالوپناهنده مي‌شوند کهالماس درياي آتش را به پدر واگذار کرده‌اند. نبوغ وارنر سبب مي‌شود تا او را براي رديابي پيام‌هاي مخابراتي که بين روسيه و اروپاي مرکزي ردوبدل مي‌شود به‌کارگيرند و بعدها که به سنت مالو فرستاده مي‌شود، عموي بزرگ مري لار از فرستنده راديويي او به سود جبهه‌ي مقاومت استفاده مي‌کند. دو ماه بعد از استقرار نيروهاي متحدين در فرانسه که نيروهاي هوايي امريکا شهر کولوم هنگ‌کنگ را با خاک يکسان کردند، جست جو براي الماس درياي آتش هنوز ادامه داشت.

دوئر بناي کتابش را از خيال و دست‌يافته‌هاي علمي و طبيعت مي‌سازد. امواج راديويي و اطلاعاتي که از طريق آن‌ها منتقل مي‌شد براي رژيم نازي روش تازه‌اي بود تا بتوانند از اين طريق پيشرفت علمي و ذات خوب بشريت را براي رسيدن به اهداف خود به‌کارگيرند؛ حلزون‌ها، ليسک ها، جانوران زمين و آسمان، خواص سنگ‌هاي قيمتي و مواد معدني و هر فناوري و دست‌يافتي که توسط رژيم نازي گرد هم آمده بود، به قلم دوئر در اين کتاببه سرچشمه‌هاي شگفتي بدل شدند.

متأسفانه بايد ذکر کرد کهنثر دوئر گاهي ناخوشايند، بيش‌ازحد احساسي و يکسره و بي توقف است. صد صفحه‌ي اول کتاب ، به دليل وجود جملات کوتاه کهيادآور پيام‌هاي مخابراتي هستند و به دليل وجود اصطلاحات آمريکايي فراوان، کمي خسته‌کننده است. از سوي ديگر گوش دادن به افکاري که در سر مري لار، وارنر و ديگر شخصيت‌ها، چه آلماني و چه فرانسوي مي‌گذرد تا حدي عجيب است. براي مثال در جاي يکي از شخصيت‌ها اين جمله را ادا مي‌کند که: وارنر، نبايد انقدر بلندپروازي کني! پياده‌روها، آپارتمان‌ها، استفاده از «حتماً» به‌جاي «بله»، همگي نشان از اين دارند که دوئر به هنگام تأليف کتابش تحقيق مفصلي هم در مسائل تاريخي کرده است. هيچ اسمي نيست که بالاي صفحه بيايد و حداقل يک صفت همراهش نيامده باشد؛ و افسوس که گاهي تعداد اين صفت‌ها به دو يا سه صفت هم مي‌رسد. نکته اينجاست که اين جزئيات و صفات زياد و بسيار هم متنوع‌اند. چشم‌ها آماده‌ي خواب بودند، شب‌ها از نور ستاره‌ها روشن و مرغ‌هاي دريايي چون مرمر سفيد بودند. «گرداگرد زمين‌ها حصار بود» ديگر صبر خواننده را لبريز مي‌کند؛ و به همين دليل است که رمان بيش‌ازحد طولاني است.

بااين‌حال اغلب دوئر به خود مي‌آيد و شروع به گفتن خود داستان مي‌کند و دست از زياده‌گويي برمي‌دارد. گرچه جزييات کمي بيش‌ازحد لازم است اما بايد گفت کهتوجه دوئر به جزئيات و ريزه‌کاري‌هاي داستان بي‌بديل است. خواننده دائم مي‌خواهد بداند چه بر سر مري لار، پدرش، عمويش، وارنر و ژوتا مي‌آيد. دوئر انرژي خود را صرف چنين داستان معرکه‌اي کرده و بي‌انصافي است اگر کاستي‌هايش را بر او نبخشيم.

اين کتاب توسط انتشارات کوله پشتي و با ترجمه‌ي مريم طباطبائيها منتشر شده است. خريد اينترنتي کتاب از لينک زير :

https://www.cavack.com/Item/3204



مشاهده پست مشابه : کتاب شوري در سر
درباره ما
اطلاعات کاربری
نام کاربری :
رمز عبور :
آرشیو
خبر نامه


معرفی وبلاگ به یک دوست


ایمیل شما :

ایمیل دوست شما :



چت باکس




captcha


پیوندهای روزانه
  • آرشیو لینک ها
آمار سایت
  • کل مطالب : 113
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 38
  • تعداد اعضا : 1
  • بازدید امروز : 126
  • بازدید کننده امروز : 78
  • باردید دیروز : 17
  • بازدید کننده دیروز : 18
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 648
  • بازدید ماه : 781
  • بازدید سال : 5030
  • بازدید کلی : 65817
کدهای اختصاصی